farewell letter

اگر خداوند براي لحظه اي فراموش مي کرد که من عروسکي کهنه ام و تکه ي کوچکي از زندگي را
به من ارزاني مي داشت، احتمالا " همه آنچه را که به فکرم مي رسيد، نمي گفتم بلکه به همه چيزهايي
که مي گفتم فکر مي کردم. ارج همه چيز در من، نه در ارزش آنها که در معنايي است که دارند.
کمتر مي خوابيدم و بيشتر رويا مي ديدم چون مي دانستم هر دقيقه که چشمانم را بر هم مي گذارم
شصت ثانيه نور را از دست مي دهم.
هنگامي که ديگران مي ايستادند، راه مي رفتم و هنگامي که ديگران مي خوابيدند، بيدار مي ماندم.
هنگامي که ديگران صحبت مي کردند، گوش مي دادم و از خوردن يک بستني شکلاتي ، چه حظي
که نمي بردم!
اگر خداوند تکه اي زندگي به من ارزاني مي داشت، قبايي ساده مي پوشیدم، نخست به خورشيد
چشم مي دوختم و نه تنها جسمم که روحم را عريان مي کردم.
خدايا، اگر دل در سينه ام همچنان مي تپيد، نفرتم را بر يخ مي نوشتم و طلوع آفتاب را انتظار
مي کشيدم ... روي ستارگان با رويايي ونگوگ ي شعري بنديتي
 را نقاشي مي کردم و صداي دلنشين سرات  ترانه اي عاشقانه بود که
آن را به ماه هديه مي کردم، با اشک هايم گل هاي سرخ را آبياري مي کردم تا درد خارهاشان و بوسه
گلبرگ هاشان، در اعماق جانم بخلد.
خدايا، اگر تکه اي زندگي مي داشتم، نمي گذاشتم حتي يک روز بگذرد بي آنکه به مردمي که
دوستشان دارم ، نگويم که دوستشان دارم . به همه مردان و زنان مي قبولاندم که محبوب منند و در
کمند عشق، زندگي مي کردم.
به انسان ها نشان مي دادم که چه قدر در اشتباهند هنگامي که گمان مي برند وقتي پير شدند نمي توانند
عاشق شوند. آتها نمي دانند تنها زماني پير خواهند شد که ديگر نتوانند عاشق باشند.
به هر کودکي، دو بال مي دادم اما رهايش مي کردم تا خود پرواز را بياموزد . به سالخوردگان ياد
مي دادم که مرگ نه با سالخوردگي که با فراموشي، سر مي رسد.
آه دوستان! از شما چه بسيار چيزها که آموخته ام.
من دريا فته ام که همگان مي خواهند در قله کوه زندگي کنند بي آنکه بدانند خوشبختي واقعي ، وابسته
نتيجه اي است که در دست دارند . من دريافته ام که وقتي طفل نوزاد براي اولين بار با مشت
کوچکش، انگشت پدر را مي فشارد، او را براي هميشه به دام می اندازد.
من دريافته ام که يک انسان ، فقط هنگامي حق د ارد از بالا به انساني د يگر بنگرد که ناگزير باشد او
را ياري دهد تا روي پاي خود بايستد.

به امید ایرانی اباد
چه مجازی چه حقیقی
دوستتون دارم
موفق باشید
یا علی
ارین





نظرات:

اه
«كسرا» می‌گوید:
«مد شده ديگه همه ميرن نميدونم چرا ما اينطوري هستيم وقتي هستيم نميتونيم توري باشيم كه همه دوستمون داشته باشن و خودمونم قدر بقيه رو نميدونيم ولي وقتي يكي ميره همه ميان ميگن نرو نرو»

سیکتر باووو
«به تو چه ؟ » می‌گوید:
«تو به چیز عمه ابی خندیدی که میخوای بری :D»

beshin sare jat ,
«laya» می‌گوید:
«ba salam, mishini sare jat, harf ezafi ham nemizani, vagarna bejaye nameye khoda hafezi, vasiateto chapp mikonam farda»





گزارش تخلف
بعدی